سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خداوند بخشنده و مهربان

اللَّهُمَّ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنا، وَفِی عِلِّیِّینَ فَارْفَعْنا، وَبِکأْسٍ‏مِنْ مَعِینٍ مِنْ عَیْنٍ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنا، وَمِنْ الْحُورِ الْعِینِ بِرَحْمَتِکَ‏فَزَوِّجْنا، وَمِنَ الْوِلَدانِ المُخَلَّدِینَ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ فَأَخْدِمْنا، وَمِنْ‏ثِمارِ الْجَنَّةِ وَلُحُومِ الطَّیْرِ فَأَطْعِمْنا، وَمِنْ ثِیابِ السُّنْدُسِ وَالحَرِیرِوَالاسْتَبْرَقِ فَأَلبِسْنا، وَلَیْلَةِ القَدْرِ، وَحَجَّ بَیْتِکَ الحَرامِ، وَقَتْلاً فِی‏سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنا، وَصالِحِ الدُّعاءِ وَالمَسْأَلَةِ فَاسْتَجِبْ لَنا، وَإِذاجَمَعْتَ الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ یَوْمَ القِیامَةِ فَارْحَمْنا، وَبَراءَةً مِنَ النَّارِفَاکْتُبْ لَنا، وَفِی جَهَنَّمَ فَلا تَغُلَّنا، وَفِی عَذابِکَ وَهَوانِکَ فَلَا تَبْتَلِنا،وَمِنَ الزَّقُّومِ وَالضَّرِیعِ فَلَا تُطْعِمْنا، وَمَعَ الشَّیاطِینَ فَلَا تَجْعَلْنا، وَفِی‏النَّارِ عَلَى وُجُوهِنا فَلَا تَکْبُبْنا، وَمِنْ ثِیابِ النَّارِ وَسَرابِیلِ القَطِرَانِ‏فَلَا تُلْبِسْنا، وَمِنْ کُلِّ سُوءٍ یا لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ‏فَنَجِّنا.
"خدایا به رحمت خود، ما را در صفوف صالحان داخل کن و به علّیّین، بالاببر و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان و حور عین را همسر ما قرارده و پسران جاودان را که همچون مروارید پوشیده‏اند به خدمت ما بگمار و ازمیوه‏هاى بهشت و گوشت پرندگان، ما را خوراک ده و از پوشش سندس و ابریشم‏واستبرق ما را بپوشان و لیلة القدر و حجّ بیت الحرام و کشته شدن در راه خود راتوفیق فرما و دعا و درخواست صالح را براى ما مستجاب کن و آنگاه که در قیامت،اوّلین و آخرین را جمع‏آوردى ما را ببخشاى و دورى از آتش براى ما بنویس و درجهنّم زنجیرمان نکن.
و به عذاب و خوارى خود مبتلامان نکن و از زقوم و ضریع ما را خوراک نده‏وهمراه شیاطین قرارمان نده و در آتش دوزخ ما را بر روى نیفگن و لباس آتش‏وقطران بر تن‏مان نپوشان و از هر بدى، اى معبودى که جز تو معبودى نیست به حقّ‏توحید، ما را نجات ده...((5)
ایمان به روز قیامت بخشى اساسى از عقاید اسلامى است که دعاها دربعضى جوانب خود به تثبیت آن در نفس تأکید مى‏ورزند، لازم به اشاره است که دراینجا میان تثبیت عقیده و شرح و بیان آن تفاوتى وجود دارد، شرح عقیده گاهى ازطریق سخنى عقلانى است در حالیکه تثبیت عقیده فقط از طریق سختى کشیدن‏وروابط متقابل میان انسان و این عقیده است، مثلاً در اینجا تفاوتى واضح میان‏آنکه به آخرت ایمانى مبنى بر برهانها و دلایل عقلى داشته باشیم و اینکه با تصوّرصحنه‏هاى آخرت به آن ایمان آوریم وجود دارد، تشییع جنازه خود را به تصوّرمى‏آوریم در حالیکه بر دوش یاران به سوى آخرین جایگاه خود روانه‏ایم، نمى‏دانیم‏سرنوشت ما چه خواهد بود.
و خود را در حالیکه روى مغتسل )میز غسالخانه( خوابیده‏ایم و دست‏دوستان یا همسایگان درستکار ما را، زیر و رو مى‏کند و متلاشى شدن جسد خود رادر قبر و سپس بیرون آمدن از قبر در حالیکه برهنه و ذلیلیم و نمى‏دانیم به کجا روکنیم، به تصوّر مى‏آوریم، پنجاه هزار سال در صحراى محشر مى‏ایستیم.
صحرایى که در احاطه خطرها و ترسهاست، این چنین بهشت و دوزخ را به‏تصوّر مى‏آوریم و مجازات و پاداش را.
همه این تصوّرات، عقیده را در ذهن ما تثبیت مى‏کند نه صرف اعتقاد ازروى استدلال و برهان، ایمان به آخرت باید تا درجه‏اى در نفس تثبیت شود که‏انسان آن را جزئى از اندیشه و رویکردهاى خود قرار دهد.
یکى از دانشمندان غرب بنام "براتراتسن" در کتاب خود، با نام "درباره‏تربیت" مى‏گوید: روحانیّون فرزندان خود را بر اساس ایمان به آخرت و عمل درجهت آن تربیت مى‏کنند. سپس مى‏افزاید:
من شخصاً به آخرت ایمان ندارم، امّا آنکه به آخرت ایمان دارد و ایمان داردبه اینکه در آنجا زندگى طولانى و جاوید خواهد داشت، حال یا در آتش و عذاب،یا در بهشت و نعمت، ناچار فرزندش را بر این اساس تربیت مى‏کند، زیرا دنیانسبت به آن روز هیچ نیست، ارزش هفتاد سال عمر در مقایسه با میلیونها سال‏چیست؟ لحظه‏اى بیش نیست؛ بنابراین کسى که به آخرت ایمان دارد نمى‏تواندمانند کسى که به آن ایمان ندارد زندگى کند، پس اختلافى وسیع میان زندگى این دووجود دارد.
در حدیث آمده است:
در شگفتم کسى که یقین به مرگ دارد چگونه مى‏خندد؟
تنها تصوّر مرگ و این پایانى که از آن نمى‏توان بازگشت، کافى است تا باعث‏شود آدمى هرگز در زندگى نخندد، چه رسد به تصور آنچه پس از مرگ هست؛ مرگ‏از ساده‏ترین مراحل قیامت است، مرگى که انسان از آن در دنیا مى‏ترسد، دوزخیان‏در قیامت آن را تمنّا مى‏کنند، زیرا بسیار ساده‏تر از ترسها و رنجهاى عذاب و آتش‏است، آیه کریمه مى‏فرماید:
)وَنَادَوْا یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ(. )سوره زخرف، آیه 77)
"ندا کردند که‏اى مالک از خداى خود بخواه که ما را بمیراند تا از عذاب برهیم،گفت شما در این عذاب همیشه خواهید بود."
در مجمع از امیرالمؤمنین‏علیه السلام در تفسیر این آیه آمده است: اهل دوزخ به‏خاطر ضعفشان به همه نمى‏توانند سخن بگویند، بلکه خیلى کوتاه حرف مى‏زنندومى‏گویند: خداوند تو، بر ما تمام کند، یعنى از خداوندت بخواه تا بر ما تمام کند،ما را بمیراند. مى‏فرماید شما خواهید ماند و شما را خلاصى با مرگ و جز آن نیست.
بنابراین ایمان تنها به وجود آخرت با تصوّر انسان از مراحل تفصیلى آن‏تفاوت دارد و چه بسا در آیه کریمه، کلمه "ظنّ" به این امر اشاره دارد:
)وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ * الَّذِینَ یَظُنُّونَ‏أَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ(.
)سوره بقره، آیات 46 - 45)
"از خدا با صبر و نماز یارى جویید که نماز امرى بسیار بزرگ و دشوار است مگر برخاشعان، آنانکه بر این ظنّند که در پیشگاه خدا حاضر خواهند شد وبازگشتشان به سوى‏او خواهد بود."
کلمه "ظنّ" چه بسا دلالت به این تصوّر کند، یعنى تصوّر اینکه انسان قطعاًبا خدا دیدار خواهد کرد این تصوّر درون تو را تکان مى‏دهد، تو را از اعماق تکان‏مى‏دهد و دعاهاى معصومین وقتى بر مسئله آخرت و تفصیلات مرگ، حشر،عذاب و نعیم مى‏پردازند، این تصوّر را براى ما مى‏آفرینند.
دعاى آتى که در آن تأمّل خواهیم کرد راهى براى اثبات ایمان به آخرت‏است:
"خدایا به رحمت خود ما را داخل ]صفوف‏[ صالحان کن وبه علّیّین، بالاببر"، مهم نیست که اسم انسان در جراید و مجلّات نوشته شود یا از رادیو پخش‏شود، مهم این است که خدا انسان را داخل جبهه صالحان کند و به اعلى علّیّین،بالا برد. پس انسان چقدر نیاز دارد به تثبیت ایمان و باورش تا این صفت را در خودبپروراند، تا نیندیشد به اینکه چه کسى از او سخن مى‏گوید، به شهرت فکر نکندوبه نظر مردم درباره خود نیندیشد و فقط بیندیشد به نظر خدا درباره او و اینکه او راچگونه مى‏بیند و آیا او را به اعلى علّیّین مى‏برد یا نه؟
تاریخ شاهد است که مردمانى همه جهان را صاحب شدند، امّا تار و مارگشتند و به آخر آمدند، زیرا از صالحان نبودند.
فرعون در عهد خود از امریکا و روسیه امروز و از همه قدرتهاى عالم درروزگار خود قویتر بود، امّا او امروز کجاست؟ از او جز جسد مومیاییش درموزه‏هاى قاهره و آنچه خدا براى عبرت دیگران قرار داده، بجا نمانده است.
بنابراین شهرت دنیوى مهم نیست، مهم این است که شأن انسان نزد خدا بالارود.
مثال قرآنى دیگر این است که آیا اسم یکى از جادوگرانى که به خداوندموسى ایمان آوردند و سر از فرمان فرعون پیچیدند و بخاطر ایمانشان قربانى شدندشناخته شده است؟ کسى از آنها چیزى نمى‏داند امّا خدا آنها را به اعلى علّیّین برده‏است.
"و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان."
در حدیث آمده است که آنجا حوض آبى وجود دارد که مؤمنان پیش از ورودبه بهشت از آن مى‏نوشند، این حوض همان است که حوض کوثرش مى‏نامند و این‏آب طبق روایات چند خصوصیّت دارد، از مهمترین آنها این است:
1 - وقتى انسان مى‏میرد، جسمش بسیار تغییر مى‏کند، سپس وقتى درصحراى خوفناک محشر که خدا درباره آن چنین مى‏گوید:
)فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیباً(.
)سوره مزمّل، آیه 17)
"پس چگونه در امان خواهید بود -اگر کافر شوید- از روزى که کودکان را پیرمى‏کند."
محشور مى‏شود جسمش دچار تغییرات بیشترى مى‏شود و مسخ و تباه‏مى‏گردد، از اینرو که صحراى محشر با آنکه بسیار بزرگ و گسترده است، امّامیلیاردها انسان در آنجا انبوه شده‏اند و در آن تپه‏ها، گودالها، عقربها، آتش، عذاب‏و تاریکى هست و از جهت سوم بیشتر مردم داخل آتش جهنّم مى‏شوند اگر چه‏براى مدّتهایى بسیار کوتاه:
)وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً(. )سوره مریم، آیه 71)
"همه شما وارد دوزخ خواهید شد و این حکم حتمى خداوند توست."
و این از جهت پاک کردن مردم از گناهانشان است اگر در دنیا با استغفار پاک‏نشده‏اند و هنگامى که این جسم از آتش خارج مى‏شود، بدون شک داراى صورتى‏تباه و ناخوشیهایى رنج آور است و براى آنکه انسان مؤمن‏از دگرگونیهاى قبر ومحشرو از بیماریهاى جهنّم خلاص شود، از این آب مى‏نوشد.. آبى که جسم انسان را به‏زیباترین صورت در اوج جوانى باز مى‏گرداند و بعد از آن انسان داخل بهشت‏مى‏شود.
2 - این آب، آب حیات است و هر که از آن بنوشد گرفتار مرگ، رنج،ناخوشى و بیمارى نمى‏شود، از اینجاست که مؤمن به فضل این آب جوان، زیباوبهبود یافته و از سوى دیگر در امان از هر عامل منفى و بیمارى جسمى داخل‏بهشت مى‏شود.
دعا مى‏گوید: "و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان."
"و حور عین را همسر ما قرار ده" حور جمع حوراء است به معنى زنى که‏سیاهى چشمش بسیار سیاه و سفیدى آن بسیار سفید است، یعنى عنبیه چشم‏رنگى جز سیاهى ندارد، همچنانکه سفیدى چشم نیز به هیچ رنگ دیگرى آمیخته‏نیست. و "عین" جمع عیناء است به معنى زنى که "چشمهاى درشتى" دارد.بنابراین هر دو صفت به چشم باز مى‏گردد به اعتبار اینکه چشم انسان بسیارى ازنشانه‏هاى زیباى، بلکه تجسّم زیباى انسان را با خود دارد، که روح از چشم جلوه‏گرمى‏گردد: "و حور عین را همسر ما قرار ده و پسران جاودان را که همچون مرواریدپوشیده‏اند به خدمت ما بگمار" پسران جاودان مجموعه‏هایى بزرگند از جوانان کم‏سال که خدا به خدمت مؤمنان در بهشت و آماده کردن همه وسایل راحت و رفاه‏براى آنان گمارده است و آنها در خدمت مؤمنان هستند در هر آنچه بخواهند: "وپسران جاودان را که همچون مروارید پوشیده‏اند به خدمت ما بگمار"، مرواریدچیزى بسیار زیباست، امّا گاه غبارى روى آن مى‏نشیند، ولى مرواریدى که درپوشیدگى است و قتى در معرض نور قرار گیرد با سپیدى و زیبایى مى‏درخشد،پسران جاودان نیز این چنین هستند.
"و از میوه‏هاى بهشت و گوشت پرندگان ما را خوراک ده" در بهشت میوه‏هاوگوشتهاى گوناگونى هست که طبق اشتها و میل انسان در پیش او نهاده مى‏شود،در مورد پرندگان آنچه از روایات استفاده مى‏شود این است که پرندگان بهشت دسته‏دسته در آسمان پرواز مى‏کنند و هرگاه مؤمن به یکى از آنها میل کند کافى است که به‏آن اشاره‏اى کند تا فوراً به شکل کباب در برابرش حاضر شود، عجیب‏تر این است‏که بعد از آن که مؤمن از آن خورد، اجزاى پرنده جمع مى‏شود و از نو به پرواز بازمى‏گردد و در حالیکه به دیگر پرندگان فخر مى‏فروشد که مؤمن او را خورده است.
براستى مؤمن پادشاهى است در بهشت و فرشتگان، حور، ولدان،پرندگان، درختان و جویها و همه چیز به یک اشاره اوست. طبق آنچه در حدیث‏آمده است مؤمن در بهشت از زمین، خدمتکار، دشت، خانه، گله‏هاى اسب‏ودرختان آنقدر دارد که مى‏تواند همه اهل زمین را در یک روز به میهمانى و خوراک‏دعوت کند.
"و از پوشش سندس و ابریشم و استبرق ما را بپوشان" لباس ابریشم،معروف است، سندس دیباى نازک است، استبرق دیباى ضخیم است یا ابریشم زربافت. این است چشم داشتهاى مؤمن در آخرت، امّا براى رسیدن به آنها ما در دنیابه توفیقى الهى نیاز داریم که راهى براى رسیدن به بهشت و نعم دائمى آن باشد:
"و لیلة القدر و حجّ بیت الحرام و کشته شدن در راه خود را توفیق فرما" کسى‏که خدا او را در دگرگون ساختن خود در شب قدر و براى آغاز زندگى نو که رضاى‏خدا در آن است، موفق مى‏کند و سپس به حجّ مى‏رود و با حجّ اعلان مى‏کند که‏همه خدایان ساختگى در زمین و طاغوتها را که از خود همتایان و انبازانى براى خداقرار مى‏دهند، را رها کرده است، سپس در حال جهاد در راه دین و خداوندش به‏شهادت مى‏رسد، بدون شک از اهل بهشت خواهد بود.
انسان را ناچار مرگ مى‏یابد، امّا مرگ چه شیرین است وقتى از طریق‏شهادت باشد و مهمترین فواید شهادت در راه خدا بخشودگى همه گناهان است،زیرا خدا وعده بهشت به شهید راه خود داده است.
"و دعا و درخواست صالح را براى ما مستجاب کن" ما بسیار دعا مى‏کنیم،امّا برخى از این دعاها گاهى به حال ما سودى ندارد، بنابراین از خدا مى‏خواهیم که‏دعاهاى صالح ما را اجابت فرماید.
"و آنگاه که در قیامت، اوّلین و آخرین را جمع آوردى ما را ببخشاى" روایات‏مى‏گویند که خدا رحمتش را به صد جزء تقسیم کرده، پس رحمت خدا در این روزواسع است و اگر رحمت او نباشد مردم همگى هلاک مى‏شوند و چه بسا بتوان‏گفت: اگر رحمت خدا نباشد حتى یک نفر داخل بهشت نمى‏شود. در اینجا به‏داستان آن مرد عابد زاهد که براى عبادت، نماز و ابتهال خود را از هر چیزى فارغ‏کرده بود و پیوسته خدا را مى‏خواند که او را به سبب عملش داخل بهشت کند، نه‏به سبب رحمت خدا اشاره مى‏کنیم.
آن مرد شبى خواب دید که قیامت برپا شده و نوبت حساب رسى او رسیده‏وترازو در برابرش قرار گرفته و اعمالش در یکى از کفّه‏هاى ترازو نهاده شده ودید که‏عملش بسیار است، اعمالى همچون نمازها، ابتهالات، عبادات و... ولى در کفّه‏دوم گناهان او نهاده نشده، یا براى آنکه گناهانى قابل ذکر نداشته یا اینکه خداگناهانش را بخشیده، فقط انارى که در زندگیش خورده بود در کفّه تراز و نهاده شدواین انار بالطبع نعمتى است از میلیونها نعمتى که خدا با او داده و دید که کفّه‏اى که‏انار در آن بود در کفّه اعمال صالح بسیارش چربید و مرد خطاى تصوّرش را فهمید،زیرا همه اعمالش در دنیا، حتّى مساوى یک انار از میان همه نعمتهاى خدا نبود.
بنابراین ما هر چند صالح و پاک باشیم در آخرت نیز همچون دنیا به رحمت‏خدا نیازمندیم. "و دوریى از آتش براى ما بنویس" از این عبارت چنین مى‏فهمیم که‏کسانى که داخل آتش نمى‏شوند شایسته است که "برائت" ویژه‏اى نزد آنان باشد که‏به مثابه ورقه دخول به بهشت باشد و از برخى احادیث بر مى‏آید که آتش جهنّم میان‏صحراى محشر و بهشت فاصله مى‏اندازد و کسى که داخل بهشت مى‏شود ناچارباید از طریق جهنّم عبور کند، پس کسى که داراى برائت از آتش باشد از طریق پلى‏موسوم به صراط از جهنّم عبور مى‏کند؛ کسى که از امتیازات بزرگ بهره‏مند باشد ازجهنّم در زمانى بسیار کوتاه در یک چشم بهم زدن عبور مى‏کند. امّا کسى که صاحب‏ورقه برائت نباشد باید داخل آتش جهنّم شود سپس به سختى از آن راه خود را به‏بهشت بیابد، وقتى داخل جهنّم شود از آن کى خارج مى‏شود؟ این مربوط است به‏اندازه گناهانش و اعمال صالح و اعمال بدش، روایات مى‏گویند بعضى از مردم‏سیصد هزار سال در جهنّم مى‏مانند تا بدنهاشان پاک شود و نفسهایشان از آثارگناهان پاکیزه گردد، سپس بعد از آن داخل بهشت مى‏گردند؛ بنابراین ما دعامى‏کنیم که: "و دوریى از آتش براى ما بنویس و در دوزخ زنجیرمان نکن"، در جهنّم‏زنجیرهایى از آتش هست که پیرامون اهل آتش را گرفته است و زنجیرگاه ممکن‏است هفتاد متر باشد به شکلى که از سر تا پاى انسان به آن پچیده شود.
"و به عذاب و خوارى خود مبتلامان نساز" با مسلّط کردن عذاب و خوارى‏بر ما، ما را آزمایش مکن، "و از زقوم و ضریع ما را خوراک نده" زقّوم گونه‏اى است‏از "درختان آتش" آنچنانکه این آیات قرآنى وصف مى‏کنند.
)إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ * طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ * فَإِنَّهُمْ‏لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ(. )سوره صافّات، آیات 66 - 64)
"آن درختى است که در بُن جهنّم مى‏روید، میوه‏اش همچون سرهاى شیاطین‏است، پس آنان از آن خواهند خورد و شکمها را پُر خواهند کرد."
زقّوم آنچنانکه گفته‏اند نام درختى است با برگهاى، تلخ و بدبو، داراى‏شیره‏اى که اگر به تن آدمى بخورد باعث ایجاد ورمهاى عفونى در آن مى‏شود.وضریع گونه‏اى دیگر از غذاهاى اهل آتش است، آیه ششم از سوره غاشیه به آن‏اشاره دارد:
)لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ * لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِی مِن جُوعٍ(.
)سوره غاشیه، آیات 6 - 5)
"طعامى جز ضریع ندارند، که نه فربه مى‏کند و نه رفع گرسنگى."
گفته‏اند که ضریع خبیثترین و زشتترین گونه‏هاى خاراست.
"و ما را با شیاطین قرار مده"، در آتش هر انسانى در کنار خود شیطان خود راکه در دنیا او را وسوسه مى‏کرد مى‏یابد، شیطان جزاى خود را در آتش مى‏بیندوعذاب مى‏شود، امّا در همان زمان انسان را نیز آزار مى‏دهد.
"و در آتش ما را بر رو نیفکن" خداوند اساس آتش جهنّم را در جایى بسیارعمیق نهاده است، از اینرو مجرمان را که بر رو در آتش مى‏افکنند زمان سقوط آنان تارسیدن به قعر جهنّم به هفتاد سال مى‏انجامد، پس از خدا مى‏خواهیم که ما را بر رودر آتش نیندازد.
"و از پوشش آتش و قطران بر ما نپوشان" قطران ماده‏اى سیاه و بد بوست که‏بدنهاى دوزخیان را با آن مى‏آلایند آنچانکه همچون شلوارى براى آنها مى‏شود.
و آتش پیرامون اهل جهنّم را فرا مى‏گیرد آنچنانکه همچون لباسى مى‏شود که‏آنها را پوشانیده است.
"و از هر بدى، اى معبودى که جز تو معبودى نیست، به حقّ توحید ما رارهایى ده."
خداى تعالى تواناست بر اینکه ما را از هر بدى در دنیا و آخرت نجات دهد،امّا بر ما ست که از او با جدّیّت و اصرار بخواهیم که با ما چنین کند.


ارسال شده در توسط mohammad